سهند کوچولو

سهند من وقتی با هم میریم گردش بعضی وقت ها خوابش میبره فرشته من خوب بخوابی ...

الهی مامان فدای  تو بشه وقتی میگم سهند عکس بگیرم زود میشینه . ...

امروز ناهار برای سهند ماهی پخته بودم آخه سهند ماهی رو خیلی دوست داره باور ندارید ؟ ...

وقتی با سهند رفته بودیم خونه ییلاقی بابا علی این عکس رو گرفتم اون روز به سهند خیلی خوش گذشت چون چند تا گاو اون جا دید . ...

این روز ها وقتی سهند رو میبینم دلم یه جورایی تنگ میشه برای اون موهای قشنگش آخه موهاشو مادربزرگ  برد و کوتاه کرد حالا سندی کچل شده .... ...

البته اگه فصل دریا نباشه تو خونه محیط دریا رو شبیه سازی میکنیم و ال ته لواشک ...

گفتم که سندی به حیوانات خیلی علاقه داره این هم یک نمونه و البته به شنا و اب تنی این تابستون امسال هست و البته با تجهیزات ایمنی ...

بابا سعید به این عکس میگه عاقبت نقد فروشی ...

امروز بعد از ظهر مادر و پسر تصمیم گرفتیم بریم خونه النا دختر دایی سهند بله اولش که با هم خوب بودن النا خانم فقط یک روز از سندی بزرگتر هست ولی قرار بود  ١٥ روز کوچکتر باشه ولی دخملی عجله داشت بگذریم بله اولش توپ  بازی بعد بدو بدو بعد باطری بازی . بله تعجب نکنید باطری بازی بازی مورد علاقه این دو تا بچه هست سندی به یه دونه باطری بابلی میگه و به چند تا باطری بابیل بیلا . وبعد قسمت هیجانی مهمانی سهند با نمک دان کله دخملی رو مورد حمله قرار داد که طرف مجروح شد و بعد از کلی ناز کشیدن که تازه آروم شده بود سهند خان کشیده آب نکشیده ای نثار دخملی کرد  وکار به این جا کشید با بابا سعید سهند به خونه برگشتیم .  با با سعید سهند...

الان داشتیم با بابا سعید سهند یه وبلاگ می خوندیم به این عکس که رسیدیم گفتم ببین سهند هم این طوری میخوابه ...